بی خبر رفتی سفر ای قاصدک تو آسمان
تو سپردی دلمُ به غصه ها قدرِ جهـــان
آتشم زدی چرا با این همه دریای غـم
نگرانم از سقوطتت توی پروازت بمـان
***
می سپارم عشقِ تو پیشِ نسیمِ هر بهــــار
دلم شک داره تو شبها اشکِ غم بر دل نبار
وسوسه کرده طلوعِ آفتابِ شرقِ عشــــق
مزه ی دوری چشیدم طعمِ قهرت آشکـار
***
بیا مهتابُ ببین ، خواب رفته اینچنیـن
دوریت سخته برام ، زود برگرد نازنین
***
تو غروبِ درد مندم تو نمازِ هر ســــحر
رفتی و با رفتنت آلبومِ عکساتُ نبــــــر
خاطره خوابیده در دل با نبودت شد فروغ
با فریبِ خنده هایم بسته درهای خـــطر
***
می گمارم دلِ تو با هر دعا وقتِ سجــــــود
به خدا تو را سپردم غیر از اون یاور نبــــود
لحظه ی شادم زمانی خواب می بینم تـــو را
گریه می کردم همیشه زیر چشمام زد کبـود
***
بیا چشمامُ ببین ، سرخ گشته اینچنیــن
دوریت سخته برام ، تار می بینم زمین
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 02/02/1392
:: برچسبها:
سقوط ,
:: بازدید از این مطلب : 1945
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0