مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

 

ای عروس شادمانی

ای فروغ زندگانی

آب های نیلگونت

ای سرود خواندگانی

عشق زیبایت سرودم

ماه و خورشیدت فرودم

امتدادت عاشقانه

از دوست دارانت که بودم

از جبال و شاخه هایت

تا به دریا قصه هایت

مرکبی هستم شناور

یاد مانده گفته هایت

گو چرا بی آب گشتی

گو چرا در گِل نشستی

چشمه ها خاموش گشته 

یا که در رسمت نوشتی

چشم خوزستان به راهت

نور خوش جانان ز ماهت

اشک گریه جاری گشته

قلب و دلها بارگاهت

ای امین مردمانت

ای دلیر ماندگانت

آب شورت گشت پیدا

سابقه زد در زمانت

دوش کن آب زلالت

دز که پر پوشیده بالت

شوشتر صافیِ رویت

اهواز را روی جمالت

گریه را هرگز ندیدم

با صدایت کی شنیدم

خنده کن بغضی نباشد

درخشکسالت غم کشیدم

جاسم ثعلبی 16/12/1390

 



:: برچسب‌ها: کارون عروس هزار داماد ,
:: بازدید از این مطلب : 1651
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 16 اسفند 1390
.

 

رسمَ الرحمن بیتاًً

و غرس النجوم فی السماء

و طهّر الارض بالمیاه الراکدة

و جری المیاه حبّهِ بخلقهِ

من الاشجارو الطیور

و الدابات و الانس

و الجنان و الملائکه

امر بخلقٍ جدیدٍ

طوی من طینة الارض

و شکلّها بصورتان ِ

من آدم و حوا

و نفخ فیهان ِ من روحه ِ

و امر جنوده بل حضور

امامَ خلق ٍ جدید ٍ

حضرت المخلوقات کلّها

الّی ابلیس ابی و استکبر

و دارت المحاورات

بعد جلوس آدم و حوا

انطرد الملک المقرب

و طلب من الحق خدامته

امرهُ معاً فی مکانٍ غریبٍ

جنت الملتقی

ابا الخلقه مع من عاداهما

مسرورین و النفسُ و ما تشتهی

بعهدٍ جدیدٍ ترک شهوت الاکل والذة

حتی صارَ الذّی ما کان یصیر

و اقترب آدم و حوا الی شجرة الفراق

و اکل منها و انتفخَ من الحنطة َ

و خالفَ ربهِ بذلک

و غفرلهُ الرحمن بنقلهِ الی الارض

و عاش مع عدوهُ الی اولاد اولاده

جلب لنا العزة و الکمال و العبادة و

البهجه و السرور و الایمان و الصّدق

و الکرامه و البدایه و النهایه

و اما حَرَمنا من البقاء بلذّت الجنة و ترک الشهوات

و الکراهه و الحساده و النفاق

ها هنا معک یا ابینا حررنا من العبودیه

و ادخلنا معک و سیرنا بسیرت اولادک

آخر المطاف

سرنا مع الحروب

و دمرنا الذنوب

و کشفنا غطاءِ المحبوب

و عطاء المسلوب

کن معنا

یا ابینا

نحن بحاجة منک

لاتفارقنا فراق الابدیه

و لا تناسفنا نساف الابجدیه

بحاجة الی عالم حرو ابی

عالم مختوم بل ود و المحبة

لا یباع فیه الود و لایستعبد فیه مخلوق

و لا ینقطع فیه ساق وردةٍ

عالم الجمال و الکمال

عالم فی اسرة واحده

لایفرق فیها لون ٍ و لالسانٍ ولابعیدٍ ولاغریب

کن واثقاً نحنُ اولادک کما طالَ المطال .

جاسم ثعلبی(حسّانی) 16/12/1390

 

 



:: برچسب‌ها: صورة من عالمی ,
:: بازدید از این مطلب : 1688
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 16 اسفند 1390
.

خدا حافظ ای یار دیرینه ام

خدا حافظ ای بار سبزینه ام

کشیده زمان فرصت هجر را

خریده مکان محنت زجر را

تو ماندی وصدها قلم دردسخت

کشاندی به قلبم الم سرد بخت

تو را تک وتنها سپردم به خویش

قطار عذابم کشاندم به پیش

نگفتی پیامی ندادی سلام

نجستی کلامی نخواندی ختام

خدا شاهد درد خویت چنان

تو را بند داده به گویت زبان

خریدی کلام اجانب چرا

بریدی ز عشق محارب چرا

برو سالها دشت و صحرا بشین

حسودان دربار گشتت ببین

نشو صد پشیمان اگر خوانده ای

فریب ستم ها نگر  مانده ای

در آن وقت دیدار ودست جدا

در آن عشق سوزان و بست خدا

بگو حلقه ی عشق تو  چه کنم

بگو مهره ی درد تو  چه کنم

تو رفتی و عشقت بسوزد همه

نگشتی و رفتی دلم در غمه

 

 

جاسم ثعلبی 15/12/1390  شب

 

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: خدا حافظ ,
:: بازدید از این مطلب : 1801
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 16 اسفند 1390
.

تزلزلت الارض

و کسفت السماء

و هبطت الامطار الشدیده

و دمرت القصور العدیده

و ملئت الانهار بل رمال

 وسالت دموع الجبال

و تضاربت الامثال

 و انکسرت قصون الاشجار

و هبط وکر عصفورٍ مبللاً

و جناحیه مکسورتانِ

نادا یا ابی یا امی

لم یستمع من ینجیهُ

این المفر الی النجات

نادتهُ الشمس الغائبه

اسکن فی جحر الارانب

حتی ینقطع رش المطر

دخل فی الجحر خائفاً

رای الارانب جافه

من صگور الزمان تحت الارض

قال العصفور الصغیر

لا مفر للنجاة حتی تحت ظل الظلام

انحنی و مات متبسماً

و فسر القدر منتدماً

الی این یا زمان

الی این الامان

یالیت لم ولدت قبل حین

یا لیت لم اری کل مارایت

یا لیت ............................

جاسم ثعلبی 15/12/1390

 



:: برچسب‌ها: یا لیت , , , , , ,
:: بازدید از این مطلب : 733
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

فراموش ، فراموش ، کردی فراموش

درآغوش ، در آغوش ، بردی در آغوش

رمزها گم گشته از مفتون دل

درزها پر گشته از معجون گِل

در گلستان جهانی خفته است

عشق باد آورده را مضنون ول

چشیدی ، چشیدی ، آهش چشیدی

خریدی ، خریدی ، مهرش خریدی

گو چرا بر عهد کاذب مانده ای

گو چرا بر تخت غاضب زنده ای

کوفتی آن نفس آزرده به عشق

غم چرا بر قبر غالب خوانده ای

پاک گشتی خاطرات ، انداختی در مبهمات

رسم عشق و عاشقی ، کاشتی در  معضلات

همین است ، همین است ، عشقت همین است

کمین است ، کمین است ، مکرت کمین است

کشیدم ، کشیدم ، دردت کشیدم

بریدم ، بریدم ، از تو بریدم

سالها می خواندی این مهر و صفات

سالها می گفتی این قهر چشات

دل کشیده ناله ات در این مکان

یاد باد آن قسم  بهر خدات

نهیدم ، نهیدم ، سازت نهیدم

دریدم ، دریدم ، خارت دریدم

نمی دانستی دل آزرده شدم

توی عشق بی نهان باده شدم

نوش کردم جام دیدارت کنون

در عزایت لحظه ها زاده شدم

نبودی ، نبودی ، یادت نبودی

سرودی ، سرودی ، عشقت سرودی

باز هم یاد آور آن خاطرات

باز هم نام آور اون موعظات

یاد رفته گشت دل در آسمان

باز هم یاد آور آن خنده هات

جاسم ثعلبی 15/12/1390

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: فراموش ,
:: بازدید از این مطلب : 2097
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

جان ، جان ، جان

دلشوره ی من

بزن زنگ و بیو در  لونه ی من

بیا بنشین عزیز بر روی باری

گل رنگین عشقت یادگاری

بده آن شال سبزت تا ببویم

کشد دل خستگی ها در خماری

هان ، هان ، هان

گل پیچک من

بزن دست و بیو در محفل من

بزن دست و بتابان دیده هایت

تبسم کن بجوشان خنده هایت

بده آن گل در قلبت نهفته

دلا شادی بروبم خاک پایت

آن ، آن ، آن

بیا بنشین کنارم

برات قصه بیارم

بچش درد دلم را

ببین بر غم سوارم

زارم ، زارم ، زارم

منم دوستت می دارم

تو باغت گل می کارم

چو سیرابش نمودم

بهشتی شد دیارم

گمان کردی کشیدم درد دوری

گمان بردی خریدم اشک شوری

در این گرما چو سیلابش کشیده

ز هجرت اشک چشمم زد به کوری

چرا بستی دلت را

چرا گشتی غمت را

چرا آسوده کردی

حسودان در نمت را

جان ، جان ، جان

درون دلت زندان

خمیده موی مژگان

چو سقفی زد به ایوان

بجوشد درد و درمان

درون دیگ خندان

بلرزان ، و بگردان و ، بسوزان

جاسم ثعلبی 15/12/1390

 

 



:: برچسب‌ها: دلشوره ,
:: بازدید از این مطلب : 1914
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

بیا جانا دلم بی تو گرفــــــــته

دو سالی پشت هم بی تو نخفته

طنین نغمه ها سُر کرده دردم

هزاران سکته را بی تو شمرده

*****

کشیدم محنت دوری زهجرت

خریدم ذلت گوری زقهـــرت

دلم پر خون گشته از فراقـت

دل آزرده شدم یارا ززجـرت

 

*****

تازه فهمیدم تویی دیوانـــــــه ای

از طبیب دل ربا مستانــــــــــه ای

در بیابان پا گشادی سر بــــه راه

ترک کردی بی صدا غم خانه ای

*****

سوختی غم های عشق ای بی وفا

افروختی درد عناد ای در صـــفا

ناز می کردی کنار دشمنــــــان

صد خطا با صد خطا ای در جفا

*****

شب و روز از کنارت می گذشتم

به یادت قصه ی غم می نوشتم

هزاران دفتری پیچیده قلبـــم

به آه دل سپرد این سرنوشتم

 

جاسم ثعلبی 15/12/1390

 



:: برچسب‌ها: دو بیتی( بیا جانا دلم بی تو , , , , , ) ,
:: بازدید از این مطلب : 872
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

می پرستمت عزیزم، تو کجایی قبله ی من

سالها گشتم نبودی،در فنایی مهره ی مــــن

در گذر گشته دل و جان، در بیابان دلـــت را

کوه و دشت و شهر و کویت، در خیابان و پلت را

بوی عطر گل فشانی، پرزه ای از دیدگانــت

در مشام دل خریده ، هدیه ای از مهرگانت

بیا در محراب قلبم ، پهن کن سجاده ات را

بیا در گرداب رودم ، رهن کن میحانه ات را

بیا دل در افتخار ،یادبودی از حضـــــــورت

بیا آن هر گز نخفته، ناظر عشق بلـــــــورت

می پرستم خنده هایت، می کشیدم دیده هایــت

نقش می بسته نگارت، در آسمان گفته هایـت

 

جاسم ثعلبی  15/12/1390









،

 



:: برچسب‌ها: می پرستمت ,
:: بازدید از این مطلب : 1790
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

تو عزیزی ، تو یه شمعی، توی تاریکی شبهام

تو یه آهی ، تو یه دردی ، توی دلگیری تنهام

بی تو در کلبه نشینم ،بی تو هر عشقی نبینم

بی تو تنهایی کشیدم، بی تو در غمها عجینم

در به در سویت دویدم، چشم بسته دل نهیدم

تا به محرابت رسیدم ،پرده ی حجبت کشیدم

ناگهان در دل ستودی، عشق بی حاصل نبودی

ساحل دریا که بودی ؟ نغمه ی مهرم سرودی

تا کجا پای برهنه ، دشت پر خارت دویدم

بار عشق و هجر دلها، بر تن و زخمت کشیدم

کوچ کردی بی خبر را، دل نجوییدی سراغی

پوچ کردی زندگی را ،گل نپرسیدی زباغی

این دلم در انتظارت، سالها مدیون مهرت

این الم در دیدگانت، ناله ها بارون عشقت

کاش سیاره غریبم، در مدار آسمونت

کاش اشکانه نصیبم ، در چشای مهربونت

 

جاسم ثعلبی  14/12/1390

 



:: بازدید از این مطلب : 1586
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

کتبت اشعار لجلک یا حبیب الــروح

او ملتنی القوافی او لا تلومونــــــــی

نظرت ابباب بستانک عطر و ایفـوح

او جرحتنی المظالم لا تلچمونـــــــی

سهرنه ابحبک او ذکرک یضل مطــروح

نمت اعلی الچوالی لا تندهونــــــــی

خلونی اممدد کثرت بل نــــــــــوح

بلکت میت ابحبی تدفنونــــــــــــی

کل هذا التعب گلبی انجسم مشروح

اببسمه من هواه انتم تداوونـــــــــی

ولک افتح چفایف شفتک انت او روح

من الموت الاسود خل یرجعونـــــی

هل آهات حرگت بل بیادر ســــوح

ابنیران الحبیب اردود چوونـــــــــی

اذا ما طاب وجعی او لا تخیط اجروح

ابطن کارون بل جونیه ذِبونـــــــــی

 

جاسم امحمد الحسانی الساری

14/12/1390

 



:: بازدید از این مطلب : 2269
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 15 اسفند 1390
.

 

"وحگ الرضعت الخمسه و اباها؟

صدیقک دوم تچیله و باهـــــــــــا؟

اکو وحده احملت عمها و اباهـــا؟

او حبلت من اخوها ابلا خطیه

معنی:

قسم بر پنج شیر داده به جاه اســــت؟

رفیقت یار ی کن با بی تباه اســـــت؟

یکی باشد کشد غم عم و بابـــــــــــــا؟

از برادر حامله گشتن بی گناه اســــت؟

 

جواب :

بنت النبی المقصوده و اباها

ابن عمک ضخر ضمه و باهـــه

سکینه همهه من عمها و اباها

بنات آدم تزوجنا الخویـــــــه

معنی:

دختر پیغمبرم مقصــــــود بود

پسر عمو سروری محدود بود

سکینه در کشید هم عـم و بابا

دختر آدم بدان معدود بــــود

******

"حبله اصبحیت ابتوم او عمری اثنعش عام؟

زوجی ابن اخوی ایصیر و ابشرع الاســــــلام"؟

معنی:

دوازده ساله آبستنم با دو قلوی مهربان؟

از فرزند برادرم همسر گرفتم در نهان؟

جواب:

 

زوجچ یصیر ابهای ابن ابن ابیــــــچ

من مرت ابوچ الزوج صح ابن اخیچ

 

فهمیت اخوچ ایصیر ما رضعته امـــچ

من مرت ابوچ الزوج ابن ابنه سرچ

 

معنی:

 

همسرت جانا شود،؛ فرزند فرزند پدر

از زن بابای دوم ، فرزند دلبند قَدَر

*****

کل ساعه ابوسه حیل و ابشفته احبه

اخر مصیصی اویاه ادوسه واذبــــــــه؟

معنی:

هر لحظه بوسش را در لب گرفتم

بعد از همه فریاد در گِل نهفتم؟

*****

طایر واله جنحان من ربه موعود

بل دنیه ما تلگاه ما منه موجود؟

معنی:

بال و پرش زیباست از پروردگارش

در زندگانی نیست از مهر و بارش؟

*****

هم شفت هم سمعیت زوجه و اخوها

تتزوج ابمرضات امهه و ابوهـــــــــــا؟

 

معنی:

 

دیدی شنیدی را زوجه و داداش

با همسری از جان جوییده پاداش؟

*****

ولدت فرخ بل بید ماعدهه رجــــــــال

حبلت و وضعت بیه من دمها ما سال؟

معنی:

زاده فرزندی نیک در یک بیابان

بی پدر حامل گشت چون پادشاهان؟

 

هر کدام از این ابیات پاسخ دارد.

 

 

جاسم ثعلبی 14/12/1390

 

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: اشلون ایصیر؟ / مگر میشه؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 2151
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 14 اسفند 1390
.

 

به به ، چه خوبه ای جان

نم نم فرودِ بـــــــــاران

غم در کشیده ایـــــــوان

دَم دَم بریده جانـــــــان

دریا چو گشته جوشــــان

 

به به  چه خوبه  ای جان

گلهای شاد و خـــــــندان

در گوشه ی گلســــــتان

با غنچه ی فـــــــراوان

بر دردها چو درمـــــان

 

به به  چه خوبه  ای جان

همراهِ یار شـــــــــادان

در عشق چون بهــاران

بی او شدم پریشــــان

در ساحلی چو مــرجان

 

به به  چه خوبه  ای جان

سوار چرخِ گــــــــــردان

دنبالِ دیو و پریــــــان

نگاهِ من به کیـــــــوان

سفیر عشق بی جــــان

 

به به  چه خوبه  ای جان

تو دیدی عشق سوزان؟

کشیدی هجر و حرمان؟

زدودی اشکِ نـــالان؟

رها شدی ز خویشـان؟

 

به به  چه خوبه  ای جان

گشتی چو شمعِ میـــدان

چو قطره اشکِ غلطــــان

یک سبکِ نو به دیوان

فرودِ ابر گریــــــــــــان

به به چه خوبه ای جان

نفس کنارِ ایمـــــــــــان

 

1- نفس و ایمان اسم خواهر و برادرند

2- این سروده مشترک است .جاسم ثعلبی (حسّانی) و سمیه سجودی (نیاز)

12/12/1390

نمایی از درون و بیرون مضیف(محل پذیرایی) در هور 

 

 



:: برچسب‌ها: به به چه خوبه ای جان ,
:: بازدید از این مطلب : 1707
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : جمعه 12 اسفند 1390
.

 

ما دریت اجروح گلبک زرفت الغرفه علــــــــــیه

مادریت ابسفرتی لک ضاعت الفرصه امن ادیه

مادریت الحب لچمنی او زرزر ادموعه اباذیــــه

مادریت اهوای حبک دوا بشموعه المنــــــــــیه

ما دریت الحب عذاب او عذب ارسومه الخلیه

ما دریت انتِ العزیزه ناسی کل هایه القضیــه

ما دریت ابحبچ اقهر واسل بشجاره او فــــیه

ما دریت انتِ الحبیبه انتِ رسامه او ابــــیه

مادریت الحب یسهرچ دفن شعره ابهل بلــــیه

ما دریت انتِ حبیبه او ضامه اعلومه علـــیه

ما دریت اسموم حبچ یحفر ازروفه ابسریـــــــه

ما دریت اعیونچ اتشع تشعل اگلوبه المریه

ما دریت اتحبنی هیچی چا شلعت اگفول او ادخلته المنیه

ما دریت اهواک لحظه ارجوکِ ظلِ مجنونه بیه

ما دریت اعذرنی والله انه الک و انته الیــه

 

معنی:

ندانستم که خون دل ، تو را از زخم جاری شد

ندانستم سفر کرده ، خبر در جرمِ داری شـــــــد

ندانستم که عشق زخم خورده را ، قـــراری شد

ندانستم که اشک تو ، همان لحظه وداعی شـد

ندانستم که عشق دل پاکت بی وفایی شــــــد

ندانستم عزیزی تو ، فراموشی بهایی شــــــــد

ندانستم که قهر تو ، یه سل در شادمانی شـــد

ندانستم فنون عشق سر بار خطایی شـــــــــد

ندانستم که بی خوابی و نذرت ، در فنایی شــد

ندانستم که معشوقم فراموشِ ، یه رازی شـــــــــد

ندانستم چو عشقت زهر ، در روحم که  جاری شــد

ندانستم که چشمت نور زد ، مهتاب و ماهی شـد

ندانستم دوسم داری ، شکستم قفل و زاری  شد

ندانستم همان لحظه خیانت در نهانی  شـــــــــــد

ندانستم مرا با تو یه عشق آسمانی  شــــــــــــد

 

از همکاری شاعر سر کار خانم سجودی نیاز

تشکر می نمایم.

 

جاسم ثعلبی 10/12/1390



:: برچسب‌ها: ا دریت انتَ تحبنی؟ / ندانستم دوسم داری؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 2028
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 10 اسفند 1390
.

ای گل بی خار ، خشکیدی انگار

برگ و تنت را ، در عشقی سرشار

نمی دونستی اسیر تو شدم

نمی دونستی عبیر تو شدم

پخش گردیده عطور دلبری

نمی دونستی وزیر تو شدم

مانده ای زیبا درون

پوشیده ای دیبا کنون

خام گشته دیدنت

در زمین و آسمان

ای رخ خندان ، سپیده دندان

چشم و لبت را ، باریده باران

بارش نم نم بارانت ببین

آب پوشیده و سیل آمد زمین

چشم غم خوارت فروغش در ظفر

غرق در مستی و ایمانت چنین

بادبان دل فتاد

ساحل دریا نهاد

گم شدم در جنگلت

غم به دل زندان گشاد

 

جاسم ثعلبی ( حسّانی )

10/12/1390



:: بازدید از این مطلب : 1872
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : چهار شنبه 10 اسفند 1390
.

 

من می روم از این دیار، دل بریدم از این مزار

خسته شده دل و تنم ، از این غوغای ماندنـــــم

شکوفه زد گلِ وداع ،در سفرم با این مـــــــــتاع

الوداع و الوداع

مردم آن خفته به غم ،باران باریده به نـــم

باغ آن خشکیده گشته ، ساقه ها پوکیده گشته

آسمانش ابر برده ، دیدگانش قبر جســـــــته

خفته را هر گز نمرده

شب تاریکی به پایش ، نور شمعی گفته هایش

آه دلبر گل ندایش ، کلبه در نم درد هایــــش

ساحل دریا بریده ، ماتم عشقم کشـــــــــــــیده

هر چه دیده غم کشیده

بوی زیبایی ندیده ، رنگ خونابش سفـــــــیده

آخرین دید و مداری ، آخرین مهر و خـــماری

رفتی برگشتی نداری ، خوانده ای، رخ در نگاری

آسمان عکشس کشیده

رفته ام از کوچه ی دل ، مانده ام یک تحفه ی ول

ناگهانی خوانده بودم ، الوداع از این ســـــــــرودم

اشک تاریخی چه سودی ، بی وفا هر گز نبـــــودی

در جفا مهری گشودی ، می دونم خواننده بــودی

یاد تو زخمم بریده

 

جاسم ثعلبی  09/12/1390

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: ترانه ی من میروم ,
:: بازدید از این مطلب : 1790
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 9 اسفند 1390
.

 

 "بیا بیا بی تو دلم گرفته ســت بیــــــــا"

بیا مرا بی تو غمم نهفته ست بیــــــــا

بیا دلم در پی آرامش ست بیـــــــــــا

بیا که دل در غم شب نخفته ست بیا

 

بی تو که هر گز ماندنم نیســــــــــــــت

در دوری تو یاورم  کیســــــــــــــــــــت

پوشیده در غم سرنوشتــــــــــــــــــــــــم

جوشیده در نم باورم چیســـــــــــــــــت

 

چه قصه ای در خواب شب کشیدم بیا

چه ناله ای در غم  آن بریدم بیــــــــا

دل واپسی در دل تو نوشتم بیــــــــــــــا

عشقم بخوان با مهر تو شنیدم بــــــــــــیا

 

جانانه در دل ریشه کـــــــــــــــــــــــردی

قاب گلم را گیشه بـــــــــــــــــــــردی

اشک ترم را خواندی در تـــــــــــــــــب

یک جلوه ی ناز پیشه کـــــــــــــــــــردی

 

تا دلم آموخت آن کمالـــــــــــــــــــت

در پی دیدار ِ این جمالـــــــــــــــــــت

سوزانده ای شمع در دل مــــــــــــــــاه

گریان شده ماه در زوالـــــــــــــــــــت

 

جاسم ثعلبی  08/12/1390

 

رسم با مداد

 



:: برچسب‌ها: ترانه ی بیا بیا ,
:: بازدید از این مطلب : 1646
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390
.

 

کتبت رسالة هجرک والقیتها

علی متن البرید

من وعدٍ و وعید

مبشرة انغام هجرک

التی قردتها فوق الاشجار

فی وادی النحیب

خذها و ابتسم

و افتحها و اسکب الدموع

و اسقی الحظات الماضیه

ترکت حباً مشتعلاً

و فتکت بستان الموده

و هزمت الزمان فی ذکریاتک

انتحر بکلامک السار

سررت قلوباً تعادیک

و عادیت الورود التی تساقیک

هیهات

خذ نسمات الهوا فی بحرٍ متلاطمٍ

علی ساحل المحبة و المحنة

انقطع النسیم فی ملتقاکَ

الی الابد

الی النهایه

الی ما بعد القیامة

 

جاسم امحمد الجبیره الحسانی الساری

08/12/1390

 

 



:: برچسب‌ها: رسالة هجرک ,
:: بازدید از این مطلب : 1785
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390
.

 

بالای سرت بنگر

آسمان شکوفه زده

گلهای رنگارنگ

در سرزمین آرزوها

خیالاتی نشو

آسمان آبستن شده

رگ دریاها بریده

خونها منجمد

شبدرها در آسمان شاخه زده

مه روی برگ ها را ببین

قطره قطره در جام بلورین حیات

بر تن لخت درختها یمان

آری

خشک سالی و تشنگی

مدیون عطش خست دریاهاست

در جنگل های وجود بی احساس

طبیعت بمیر تا وقت زنده شده

دیری نیست

منتظر باش تا نفس بکشی

 

جاسم ثعلبی  08/12/1390

 



:: برچسب‌ها: ی آسمان ببار ,
:: بازدید از این مطلب : 1446
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : دو شنبه 8 اسفند 1390
.

 

کاش دلدارم بداند عاشق مهر و کمالـــــــش

کاش در دیده بخواند طالع بدر و جمالـــــــــش

سالها ماندم غریقش در الم سوزیده قلـــــبم

کاش از خوابش بخیزد طعنه زد خار و رمانش

*****

چشم ها باریده اشکی از فراق  دلبرانــــــــــــــی

دیده ها پرسیده دردی ازطلاق زندگانـــــــــــــــی

کور شد قلب دو چشمم از  مرارت هــای یارم

رو به صحرا گام بردم از نفاق بندگانــــــــــــــــی

*****

کنار ساحل دریا کشیدم موی نمناکــــــــــــــــش

دل آزرده شدم مجنون پریدم سوی دل پاکش

خروش آب های دل به ناگه موج زد دیده

مرا پوشیده در ژرفی کنار کوی گم چاکـــش

*****

مانده ام در انتظارت آن کنار دشــــت قلبم

جسته ام مهر کمالت آن دیار مســـت دردم

ناگهان پوشیده اشکی در میان دیدگانــــــــــم

یخ زده دیدار عشقت آن مزار گشت سردم

*****

می دویدم همچو آهو می خزیدم در کــــنارت

تا که نزدیکت رسیدم می کشیدم زهـر خارت

بی گمان آسوده خفتی من اسیر وعــــدها را

می پریدم از غمستان می جویدم در دیارت

*****

کنار ساحل دریا چو موج آمد به دیـــــــــــــداری

بغل کردم تو را جانا مهی آمد بــــــــــــــه آزاری

چنان در عشق تو سوزان و دل شادی و پروازی

چو مستان در مزار تو گلی آمد پدیــــــــــــداری

 

جاسم ثعلبی 07/12/1390

 



:: برچسب‌ها: عشق یخ زده ,
:: بازدید از این مطلب : 1576
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 7 اسفند 1390
.

 

کشفت انجوم جدد بل سماء هل یوم

عینی ما غفت لا غمضن اجفونــــــی

فتحت الباب ماسیت الگمر مندوم

جاوبنی ابصراحه او فتشن اعیونـــــی

باوسنی امشابگ بل هوا سکریـــــت

حطانی اعلی چتفه او مطرن اضنونی

لگیته اعلی الشمس یتوکه ابترحیب

اخذنی اویاه طایر عطبن امتونــــــــی

من ابعید نظریت الولف مشتــــول

علی کرسی المحبه طبعاً اینونــــــــی

اعلی متن الشمس نوره یشع من کل صوب

یلوم احباب گلبه یظن ما جونــــی

لما شافنی مشتاق اله اتعنیـــــت

نادانی ابصراحه غصبن اخذونــــــی

 

جاسم امحمد الجبیره الحسانی الساری

06/12/1390

 

 



:: برچسب‌ها: بُعد الحبیب ,
:: بازدید از این مطلب : 1785
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 6 اسفند 1390
.

دو بیتی های ثعالبی

 

کنار دشت یاران رفته بودم

درِ کلبه ی ِ عشقی گشته بودم

درون شاخه ها یک گل پسندم

به ابرو و اشاره خوانده بودم

*****

بیا با گیسوانـــــــت دارم ای دل

غم و قصه و نامت دارم ای دل

اگر در بند موهایت نمـــــــــردم

مرا با رخ و قامت زارم ای دل

*****

جهانا باختم در زندگانـــــــــی

اثر بخشیده غم در دیدگانــی

تنم در زار دریای وجـــــودت

شکسته دل به غم درماندگانی

*****

اللهی یاوری ده در وجــــــــــودم

اللهی زیوری ده گر نــــــــــبودم

دل و جسمم ترک برداشت کرده

اللهی قدرتی ده در کـــــــــبودم

*****

پسندیدم صفای روی ماهت

بسایم آن دو گیسوی سیاهت

درون دل نهادم خوی زیبـــا

خریدارم دو ابروی خــمارت

*****

بیا جانا دمی در دل بگردان

لبای دیده ها در گل بخنـــدان

نشو از آه من یک لحظه دلگیر

پیام عشق ما محفل بگــردان

*****

مرا درد و مرا ناله مرا غم

مر اشک و مرا چاله مرا دم

از این آوارگی دل گشته بیزار

مرا خار و مرا بار و مرا نم

*****

دلم در شور مانده سالـــــــها را

گلم در گور خوانده قصـــه ها را

به ناله ساقه ای عشقم روا شد

به غم سوراخ کرده سنگ ها را

 

جاسم ثعلبی  06/12/1390

 



:: برچسب‌ها: دو بیتی های ثعالبی ,
:: بازدید از این مطلب : 1844
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 6 اسفند 1390
.

این الغیره ؟  (غیرت کجاست؟)شعر دوزبانه

 

انفتح باب السلام اعلیک یا انسی انخطف لونک

انکتب درب العداله ارویک یا عربی ابالف دونک

اذکر من چنت تلمیذ واذکر گعدت الخــــــــــــوان

مجالس تنتشر کل یوم ضد البعدت المیـــــــزان

اهلنه اهل الکرم و الجود واهل النخوه و الغــیره

اهلنه الما تهاب الموت و اهل العزه و السیره

ما بدّلت مثل الناس الشیله و العباء علی الراس

ما سهّلت لجل الدین الغیره و البناء بل ســـاس

اهلنه اهل الوفاء لل غیر اهلنه امعزبه علی الخطار

اهلنه الغیره مسندهم سیدهم علی المخـــــــــــــتار

ما تر ضی تشوف احشام تلبس ثوب الستعـــــــمار

اهلنه اهل الحجاب الوان تعمی ادروب الاستکــبار

اذکر یوم رستاخیز یوم الی صدر کشف الحجاب او ســــــار

ما طاحت الچفیه ولا شیله انکشفت من صدر مخــــــــــتار

اشما حاول رضا شاه الخبیث الراعی صوت الـــــــــــــنار

یکشف رایت التکفیر علی روس السلام او لوعت الخطار

لاکن ما حصل نیشان ظل مفکور لیله او لا غمض لا نام

الاستکبار رکز علی الحجاب اهوای لاکن می حمض من سام

انبناء رسم الحجاب ابیوم سیدنه النبی ثار ابمقام او دام

او بگت سنة نبینه تفتر ابتقریر بل قرآن مذکور الختم بعلام

ما طردینه خطار الیجی من ابعید حیینه ثلث تیام لمــــن گام

او ما جانه السایل و انکسینه الراس فتحنا اگلوبنه و اهدینه المحتام

هذوله احنه نبینه سید الکونین محمد و الحسن و احسین و العــباس

ما ینداس حگنه او نفتخر بل زین تشهد لک حرب صفین و الفراس

 

معنی:

باز شد درب قیامت رنگ و رویت را ببیــــــن

آغاز شد راه عدالت عرب گویت همچنیــــــن

یاد می آرم زمانی وقت شاگردی که بـــــــــودم

در مجالس خوانده بودم عدل ناگه می ســــرودم

هم وطن بخشش نموده ،غیرت و نخوت پرست

هم وطن ترسی ندارد، عزت و سیرت پرســـت

با هر رنگ دیواری ،عباء و شیله بر سر هســـت

کوتاهی نشد در دین ،غیرت بر تر زن هســـت

شما اهل وفا داری ،شما میهمان دیــــــــــداری

شما غیرت پسند دل ،کمال آن علی یـــــــاری

نمی پوشی لباس شرم ،لباس دل استعـــــــمار

شما در هر حجابی ناب ،بریدی گل استکــــــبار

یاد روز رستاخیز روز کشف دیــــــــــــده از دار

نه شیله از جای بر چیده نه چفیه بکـــنده از یار

هر چه پهلوی غرید ،نجوییده یــــــه درزی را

مبلغ دین تکفیر است ،و بالیده به گرزی را

لیکن راه در بسته ،در خوابی نهان مانـــــــده

و استکبار بر پوشش ،دریایی امان جســــــــته

ثابت گشت رسمش را ،روز فتح ظلمت را

سنت در کتاب وحی ختم قهر و نغمت را

مهمانی که در دل راه در دادیـــــــــــــــــــم

ویا سائل بیامد جان در دادیــــــــــــــــــــــم

همانا سرور ما در بهار خورشیــــــــــــــــــــد

حق جویای آن با افتخار بالـــــــــــــــــــــید

 

شیله: روسری زنان عرب

چفیه : روسری مردان عرب

 

جاسم ثعلبی   05/12/1390

 



:: برچسب‌ها: این الغیره ؟ (غیرت کجاست؟)شعر دوزبانه ,
:: بازدید از این مطلب : 1508
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : شنبه 6 اسفند 1390
.

 

بیا یارا دلم آسوده گـــــــــردان

غمم در ذکر تو بیهوده گـــردان

اگر روزی نباشد یاد خیــــــرت

دلم در باغ دل شالوده گردان

*****

نرو دلبند من جانم فدایــــــــــــــــت

همش در ورد تو مانم ندایـــــــــــت

نفس ها در رهت گیرش زیاد است

دل آزرده چنان خوانم خدایـــــــــــت

*****

چرا یارم دلی بی غم نجســـــــــــته

خدایا دلبرم یکدم نخفــــــــــــــــــته

از آن روزی که در هجرش نشستم

دل و جانش نهان در غم نشســـته

*****

مرا در پنج ده سالی کشیـــــدم

مرارت های بد حالی کشـــیدم

ندیدم رنگ شادی لحظه ای را

تمام عمر بیماری کشــــــیدم

*****

بیا جانانه ای دلبر به پیشــــــم

قدومت می کشد زیور به ریشم

جوانی را سپر کردم نبـــــــودی

تو را در آتش زرگر چشـــــیدم

*****

زمانه خرد کرده استخوانــــــــم

نهانه کور کرده دیدگانــــــــــم

جوان بودم و از خوابم پریدم

سپیدارم که گم کردم مکــانم

*****

مرا در کنج دل جانا وفـــا ده

دلم از دشمن فرضی جدا ده

اگر در کوی آنها گشــتی آزاد

به گورستان دل بازان فدا ده

*****

دلا ساقه ی گلدارت چـــــناری

دلم در باغ و بستانت بکــــاری

دو روزه ریشه می زد در نگارت

مرا شیدای بی خارت ســپاری

*****

خدایا دل به دل شالوده گردان

خدایا جان و تن آسوده گــردان

گمان بی تو ندارم یار و همیار

استعانت از کسی بیهوده گردان

*****

بیا در غربتی تنها نشینیـــــم

از آن روی حسودی ها نبینیم

کجایی دل نگر خونین گشــــته

بیا در دل نشین گلها بچینیم

*****

خوشا یارم بیا بنشین کــــــــنارم

دلا بی تو مرا غمگین نـــــــبارم

دل آغوشی سپر کردم به جایت

مرا بشکن ببین سیمین انــارم

*****

بیا در شهر قیصر شاد باشـــیم

درون باغ او میمون باشیـــم

اگر دیدی چه شهری یادبودش

کنار او نشد استاد باشــــــیم

*****

در آغوشت گرفتم شاد گشتـــم

دو نخدانت فشردم یاد گشتــم

دلی بی غم نشسته لحظه ای را

چنان در مست تو دلشاد گشتم

 

تقدیم به دوستان خوبم محمد سیاحی

و قاسم عبیداوی نژاد .

جاسم ثعلبی 05/12/1390

 



:: برچسب‌ها: دو بیتی های درد عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 1935
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : جمعه 5 اسفند 1390
.

 

قیامت پابرجاست

خورشید دگرگون

ستارگان نورشان خاموش

عشق به خدای یکتا دردلها نمایان

ترس از گناهان

همه به خدای واحد دل بسته اند

دلها می تپد

پرونده ها باز شده

فرشتگان صف به صف در بارگاه

دنیایی است که هر حساب جوابی دارد

لحظه ای دلخراش

همه از کرده ها پشیمان

راستگویان شاد و خندان

اسرافیل در شیپور خودش دمیده

انس و جن صف به صف

دیوار ارواح برای دادگاه نهایی

در برابر قدرت لایزال الهی

لحظه عبور از راه صراط

راه باریک دلتنگی ها

راه درمان حق و حقیقت

عبور کن از درد زمان

باز کن پرونده ی عشقت

ببین چه درد ناک

حکم ستمگریت را بخوان

در کجا جای پایت لق شده

در چه وقت ستم کردی

جبران بی حرمتی ها غیر ممکن

دنیایی است که هر حساب عقاب دارد

دیه ها کاربرد ندارد

عمل نیک شرط است

هر چه دشت کردی در این دنیا

همه و همه با یک دل شکنی

به راحتی از دست خواهی داد

تو می مانی و حساب بلا عمل

گوش کن تا زنده ای

انبار کن اعمال نیکت

در خزانه ی عملت

تا کلاهت پس معرکه نرود

جاسم ثعلبی 04/12/1390

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: قیامت و عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 1563
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : پنج شنبه 4 اسفند 1390
.

نفخ بل صور اسرافیل او ختم بل نور عشرتنه

نهایت هل فلک معلوم او کتم بل زور سهرتنه

یبن آدم بدر و اتنور تزهی الدنیا بوجـــــــودک

فکر عاقبت دنیاک وین اسباع دیرتنـــــــــــــه

جفونه او سافروا لبعید بس الصور تقراهــــــــم

عجب یا ناس صعبه اهوای ترک المحب محنتنه

اذا یوم الصراط ایلوح ابدرب الاخره اعلومــــــه

بس بل عمل توسع بیک تسهل بینه عبرتنــــه

احساب ابلاعمل تلگاه بل محشر ملف موجــــود

عمل و احسابک النیشان بل دنیا مسیرتنــــــــه

اذا تثگل علیک اذنوب یم منکر یبــــــــن آدم

ماذا تفعل ابتفصیل فک نفسک ابغیرتنـــــــــــه

انصحک و انتصح یا شاب شیب کل شعر راسی

اعمل و اصلح ابدنیاک او طیع اکتاب قادتنــــــــــه

الصراط اهناک بل اعمال اذا تعمل عمل بل خیر

ابطن الملف مخزونک وآخر هم وصیتــــــــــــــــــنه

 

من جاسم امحمد الجبیره الحسانی الساری

04/12/1390

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1520
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : پنج شنبه 4 اسفند 1390
.

باران بارید

زمین خیس عرق شد

باد شرجی است

درختان نالیدند

برگها ریختند

هنوز پاییز نرسیده

همه جای زمین جامه ی سبز پوشیده

سفره ای از مهمانی ناخوانده

غم ، چشمهای ستارگان را پوشیده

نگرانی نیست !

بهار روبروی کلبه ی شادیهایمان چادر زده

بادهای خنکی در چهره ها وزیده

آب رودها زلال

دل کوهها اشکان

دیگر زمین لرزه ای نیست

دل ها در آرامشند

*****

جاسم ثعلبی 03/12/1390

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1437
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : پنج شنبه 4 اسفند 1390
.

بیا جانا دمی با من بیاسای

محبت را ، ز دل بر من ببخشای

چه شبها بی تو دل تنها گذر کرد

جمال نازنین ، بر من بخسبای

*****

کمان برداشته ابروی ماهت

دلم  در بند گیسوی سیاهت

نمت بارید بر خورشید تاریک

رخش چرخید از پهلوی راهت

*****

دلا ، جانا دل آرام تو هستم

درون دیده ها مهر تو بستم

اگر روزی نبینم خنده هایت

بدان در بند زندان تو مستم

*****

بدنبالت دویدم خسته خسته

گل مهرت بچیدم دسته دسته

بیاد خاطرات عشق شیرین

نهم بر آن جمالت بسته بسته

*****

دلم شاداب عشقی در کنارت

نبوییده گلی جز سر مزارت

به ناگه پای دل آواز سر داد

صبا آورد ، آوا بر دیارت

*****

کشیدم در فراغت دردها را

پراندم از کنارت مردها را

تو را تک یار عشقم می پسندم

درون دل ندارم چندها را

*****

در فراق یار شبها سوختم

در غیابش زخم دل را دوختم

لیک دل بازید کوچیده به دور

پای قبرش دل و شمع افروختم

*****

در مسیر عشق یک دم تاختم

بوسه را از لب مهرش  باختم

گو چرا آزردی این یار حزین

باغ جنت از خیالم ساختم

*****

در راه عشقت صد گلستان کاشتم

عطر زیبایت به جامه داشتم

سالها رفتی و بویت در مشام

هر کجا باشی از هوا برداشتم

*****

جاسم ثعلبی 03/12/1390

 

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 1420
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : پنج شنبه 4 اسفند 1390
.

 

بتاب ای عشق در دیده بخوابان رازهایم را

چو مهتابی بزن درد دل بنوش آن آبهایم را

دل آزرده شدم از او و سالی چند دلگــــیرم

بیا در محفل غم ها بخوان آن درد هایم را

بدین دیوار شب تابش نجوییده دل آرامی

نهیب بوسه های گل گمان با خوانده هایم را

بپوشان جامه ی ستری به درد دل و ناکامی

بیا بی تو که در مستم به تاریکی صفایم را

در این وادی غم دیده شبح در یک بیابانی

بتازان شیهه ی گرگان بزن با مشت هایم را

صبا خورشید جوییده درون قلب و دل زنده

چو ناگه مهتری آید درون کاخ هایـــــــــــم را

صنم بی تو در این زندان و نای زنده ماندن نیست

که بی تو دل پریشان است و جویای وفایــــــــــم را

 

جاسم ثعلبی 02/12/1390

 

 



:: برچسب‌ها: بتاب ای عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 1647
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 2 اسفند 1390
.

انا ابن الریف / من فرزند روستایم

انا ابن الریف انا ابن السیف انا ابن الگصب و ابن الهور

انا ابن الفاله  و المگوار انا ابن البردی و ابن الــــــــــزور

عشت کل عمری بل چولان والشط والبلم و الســــــــیل

فرحان ابدیار اهوای زفت العرس بل ماطـــــــــــــــــــــور

اورود اهوای علی الشاطی زرعنه او خضرن بلـــــــــــــــوان

صید السمچ بل مکراف و صید الزهر وسط الخـــــــــــــــــور

اذکر بندقیت الصید رمی الطیر بل اشــــــــــــــــــــــــــجار

بل سیّاسی طرفینه علی الساحل رمل و ایـــــــــــــــــــــدور

زرعنه الشلب و الحنطه او سگینه اگلوب عطشانــــــــــــــه

خضر بل محب غزلان حبنه بل اگلوب ایثـــــــــــــــــــــــور

نطرنه العشگ نص اللیل من الحرمنه مـــــــــــــــــــــرات

علی البیدر سهرنه اندوس ویانه الگمر منصـــــــــــــــــــور

گمرا اصبحت دنیانه او لیالیهه فرح و اشـــــــــــــــــــــواق

عبث طشرتی هل عشره او خلیتی الفگر ناظــــــــــــــــــــور

 

معنی:

منم فرزند روستایم منم شمشیر نی در هـــور

منم فرزند نیزه زار علمدار درخـــــــــت مور

تمام گشتمان در آب بلم بر رود سیــلی زد

دیدار بلم با یار عروسی در سفر چون نـــــور

چه گلها ریشه زد ساحل و رنگارنگ روییــــده

ماهی صید رودخانه و زهر  پر ثمر بی تـــــــور

یادم هست تفنگ صید و گشت روز در جنگل

یادم جمع ماهی را به ساحل تا کمر  سر تور

یادم کشت شلتوک و گندمکار و آبـــــــــــادی

نشان از رزق سرداری که تابیده قـــدر از دور

نگهبان عزیزانم سپید صبــــــــــــح از دزدان

چه شب ها تا سحر بیدار وهمراز قمر با شور

چه مهتابی زده غمها چه شب های قشنگی را

چرا بعد از همه دیدار ببریده  سر ِ ناطـــــــور

 

جاسم ثعلبی  01/12/1390

 

 صید  ماهی در رود کارون

صید الاسماک فی الاهوار / صید ماهی در هور

 



:: برچسب‌ها: انا ابن الریف / من فرزند روستایم ,
:: بازدید از این مطلب : 1784
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : سه شنبه 1 اسفند 1390
.

آمدی ؟

 

آمدی جویای عشقم آمــــــــــــــدی

بهر آبادی قلبم آمــــــــــــــــــــدی

آتش دردم به مهرت خفته اســت

جای آتش دان دردم مانـــــده ای

******

افروختی شعله ی آتش گاه را

سوختی آن خرمن بی کــــاه را

آمدی رخ در لب مهـتاب زد

درد دل پیچید درمانگـــــــاه را

*****

پای عشقت استوار آمد نـــهان

جان و مهرت در خمار آمد چنان

لیک زیبایی  شمعت را ببـین

در دیار آفتابی زد کــــــــــمان

*****

آمدی با وعده های پیچ و خـــــم

ساختی دروازه های پوچ و نـــــم

یادها رفته چه قولـــــــی داده ای

پیش استادت شدی هیچ و صنم

*****

آمدی تشنه ی دیدارم چنــــــان

تاختی درهای غم خوارم به جان

سیر کردی تشنه لب کام دلـت

دور کردی مهر شادابم بـــــدان

*****

خان زاده را ببین شاگــــــــرد شد

بهر عشق نازنین بــــی درد شــــد

کاشت مهرش در زمین شوره زار

لیک یک شاخه نزد دلســـــــرد شد

*****

حیف در این دنیا وفا هر گز نبود

طیف ناله در خفاء سم بز نــــبود

با وفاداران غمی صد کاشـــــــته

بی وفایی را صفا دل پز نــــبود

*****

آمدی جان ودلم پرواز کـــــــــــــرد

سوی راه دیدنت دل باز کــــــــرد

لیک تا دیدم شرار آتشـــــــــــــت

دل بخفت و دشمنت  در باز کرد

*****

آمدی گفتم بنازم دیدنــــــت

در جوار دل بمالم گردنـــــت

گو چرا تابیدی از مهر جــــمال

مگر در دلهای دیگر خواندنـت

*****

آمدی صدها درام بنوشـــته ای

سوی دار غم گسارم خوانده ای

حال کوبیدی اسرار دل چــــرا

اگر در لوح خمارم دیــــده ای

*****

 

جاسم ثعلبی 30/11/1390

 



:: برچسب‌ها: آمدی ؟ ,
:: بازدید از این مطلب : 1910
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : یک شنبه 30 بهمن 1390
.
صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی