داره می بینه چشمِ من ، زندگیم بی تو داغونه
از خاطراتِ عشق تو ، دلم همش پریشونه
...
چرا نفهمیدی که من ، دیوونه ام تو رو می خوام
همش به یادتم ولی ، شرم و حیاء روی لبام
...
مثلِ یه سایه دورِ من ، می گردی و خوش باوری
تعجّبم به جای خود ، الان شدی دردِ سری
...
نیا نیا دیگه دیره ، می ترسم از درد تنم
فریبِ عشق تو شدم ، تویِ دلم حس می کنم
...
من و ببخش ای همسفر ، آشفته ام از در به در
تنهایی و بی هم کسی ، جدایی و زنگِ خطر
...
می دونی تو مقصّری ، حرفِ دلم گوشت کنم
در این هوایِ ابریم ، خوبه فراموشت کنم
...
بد قولی و سنگ دلی ، فرصتِ دیدنت کمه
محتاجِ دیدارت شدم ، ولی برام جهنّمه
جاسم ثعلبی (حسّانی) 27/07/1399
:: برچسبها:
#من و ببخش ,
:: بازدید از این مطلب : 1429
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0