شب های تنهایی
تماشا می کنم عشقت ، من و شب هایِ تنهایی
در آغوشِ تو حس کردم ، مسیرِ تلخِ هر جایی
...
من و با اشکِ تر خوندی ، تو چشمات قصّه می دیدم
اسیرم پا به پایِ تو ، و از دردت نترسیدم
...
تعجّب کردم اون روزی ، دلت با من جفا کرده
خیانت کاری سختش نیست ، چی شد یارِ دیگر برده
...
بگو هر چی دلت می خواد ، دلیلش واسه من گنجه
دل و از راهِ تو بردار ، بیخود با تو نمی رنجه
...
اذیّت کردنت جوری ، سکوتت غصّه می باره
دهان بسته یِ دلالی ، و جان عشقت خطا کاره
...
همین امشب بگو می خوام ، صدایِ بی فریبت رو
رو دوشِ من بشین سر کرن ، آوازِ عندلیبت رو
...
یادت هست خاطراتِ شب ، یادت هست ساحلِ کارون
یادت هست زیرِ چتر با هم ، یادت هست شر شرِ بارون
...
خیانت مردنت هستش ، فراموشی بد آموزه
اگه بازم نمی آیی ، دلم واست نمی سوزه
...
برو هر گز نمی خوامت ، تو زخمی کردی دل پاکم
طبیبم خاطراتت شد ، کفن خوابِ درون خاکم
...
خدا حافظ خدا حافظ ، تو در حقم گنه کاری
تو غمخوارِ دلم نیستی ، نصیبم مرگ و آزاری
...
جاسم ثعلبی (حسّانی) 12/06/1399
:: برچسبها:
# شب های تنهایی ,
:: بازدید از این مطلب : 954
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0