سال ها کوچ کنان کوی و دیارت رفته ام
در تب تنهاییم در انتظارت مانده ام
خشک شد غنچه ی عشقم شعله ور در التهاب
سبز شد برگ کُنارم در انتظارت مانده ام
اشک از چشمم روا شد نهر جوشان زد پدید
غرق شد سر باغبانم در انتظارت مانده ام
ماه در تاریکی رفته روح مهتاب خفته است
جوش زد ذهن و روانم در انتظارت مانده ام
گل در گلستان شیونش نم نم گرفته برگ ها
بلبل شیرین زبانم در انتظارت مانده ام
ابر و باران نهر کرده بارشش در دیدگان
ای دلا دل خیس گشتم در انتظارت مانده ام
چشم تو چون بلمی در آبراه برکه هاست
نور تاب ای ماه گرمم در انتظارت مانده ام
کاش بر تخت هوا مرکب بگیری یک نفس
ای نسیم توی عشقم در انتظارت مانده ام
جاسم ثعلبی 03/11/1390
:: بازدید از این مطلب : 1840
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0