مدونة الشاعرجاسم ثعلبی (الحسّانی) فی اللغه العربیه و الفارسیه

.
اطلاعات کاربری
درباره ما
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

اي جاسم شيرين سخن گذر كن از اين كارها

عشق و رباييدن دل گناه است و در انظارها

برو دنبال دين و  علم هدفمند و   سرافرازي

زمان پيري   محتاج   دو تا  را زر و زارها

دور  باش   از دوستان  منحرف در اين ديار

جوجه  نمامان  هستند   مي خورند  افكارها

صبر  را پيشه ي خود كن عاقبت  با صابرين

از سخن چينان  بگذر  چون  شبح در غارها

راز داري  حرف اول   سينه ي   قلبت نهان

همه سر دارند   و تواين  بشنو از  ديوارها

جنس نمامان  همان است  از نمش  كوهي  فتاد

مي نشيند در  جوارت   نيش مي زد  مارها

راستگويي   ان    كليد  جنت  ما     مومنين

با صداقت   باش  هر جا  مگر  در  دربارها

اگر درتخت  ستمگر  راست گفتي اي  عزيز

سر تو   بر دار   رفته   زير    صد  آوارها 

با خدا باش   و نترس از هر چه مخلوق خدا

جز  مومنين  و كاتبين    و مرشد  اسرارها

وصف يار

حكايت گويمت در دشت زاري

گلي روييد در فصل    بهاري

قلم در دست بگرفتم از آن دور

ورق همراه كردم برگ انگور

صدا كردم گلي من در جوارت

چه زيبا روي هستي من كنارت

غم آلودي چو جغد اين زماني

سيه چشمي چو دود آسماني

دو بند سر چو نخل تاب داده

بلندي   همچو سرو آب داده

نمي دانم چرا در غم   گرفته

دلش از زندگاني خيلي خسته

عجب درجاست مانده او خبردار

زمين  زير  پايش  گشته بيدار

زاو پرسيد جانا چيست تكليف

چراايستاده اي جانا زتوصيف

اگر جايي نيازي راهي خواهي

منم هستم بگو   تو در  پناهي

سرش جنباند و گفت اين هم نيازي

مكاني   لازمم   دور و درازي

اگر دنيا دهند و هر چه در آن

نمي زايد برايم  مادري   جان

همان  بي مادري  دردم كشيده

پدر  دارم   ولي   دردم  نديده

زمين از نالش او گريه سر داد

درختان سبزه ها شد داد و بيداد

همه  به ياد مادر   گريه   كردند

همه  بي  مادري را حس نكردند

درختي پيش  جسته    از دياري

به غم  رفته  گرفته    در كناري

بدو   گفته    تو   تنها   واميني

بيا در   كلبه ام    دارم   زميني

منم   مثل   توام  تنهاي   تنها

ولي  هميار   دارم   در همه جا

اگر   ريشه  برد  ساقه     بماند

برويد  ساقه  را  هر    جا بداند

غم و  غصه و تنهايي به در كن

همه دور و ورت همسايه سر كن

اگر  مادر   نداري  مادري هست

زمين از مادري  مادرتري هست

همه خلقت زاو بيهوده اي نيست

خداي  آفريده   غير  او   كيست

بيا در دشت و صحرا شاد باشيم

زهم  و  غصه   همه  آزاد  باشيم

بدر   كن   آه   و فرياد  وخماري

كه   تنها  راه   راه   رستگاري

نوشتم   ديدها    برگشته ام زود

چو دريا موج را بر گشته بر رود

به ياد آورده ام جايش نهان است

بهشت   زير پاي   مادران   است

 

جاسم ثعلبی حسانی ساری

 

 

 



:: برچسب‌ها: راه نجات , جاسم ثعلبی حسانی ساری ,
:: بازدید از این مطلب : 1603
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
ن : جاسم ثعلبی (حسانی )
ت : پنج شنبه 29 دی 1390
.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 89 صفحه بعد

صفحات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی